چشمان متعلق به دختر نوجوانی بودنداما پیر بودند؛پیر و خسته و خاکستری...دستانشان چروکیده بود و صدایشان می لرزیدآن دوچشم از اول پیر بودنداز زمانی که دختر،کودکی بود با دستهای نرم و مهربان با فکری بود به وسعت آسمانچشمان پیر
دخترک را، درد پیر کردو تجربه که هر روز می آمد و دستی بر سرشان می کشید و می رفت...
دختر بازهم نوجوان استاما افزون بر چشمانش،روحش هم پیرشده استحال چه مانعی دارد
پیرزن گفتن به آن دخترک؟! پاسی...
ادامه مطلبما را در سایت پاسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ghamkhand بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 15:31